در روزهایی که خاورمیانه هنوز از زخمهای عمیق بحران غزه و ناثباتیهای متعدد رنج میبرد، تحولی جدیدی معادلات امنیتی منطقه را به مرحلهای پرخطرتر وارد کرده است. پیشتر، تقابل میان ایران و اسرائیل عمدتاً در قالب جنگ سایهها و اقدامات پنهان شکل میگرفت؛ از حملات مخفیانه به تأسیسات هستهای، ترور دانشمندان، حملات سایبری تا درگیریهای نیابتی در سوریه و لبنان؛ اما اکنون این تقابل وارد مرحلهای مستقیم و آشکار شده که پیامدهای آن فراتر از دو طرف درگیر بوده و امنیت و ثبات کل خاورمیانه و حتی ساختارهای نوین نظم جهانی را تحتتأثیر قرار میدهد.
چند روز پیش، شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی قطعنامهای علیه ایران تصویب کرد که تهران را به عدم شفافیت در برنامه هستهای متهم میکرد؛ اقدامی که از نگاه تحلیلگران، نشانهای از تضعیف مسیر دیپلماتیک و افزایش فشارهای بینالمللی بر ایران بود. پاسخ ایران به این فشارها اعلام برنامههای توسعه زیرساختهای هستهای بود؛ حرکتی که اسرائیل آن را عبور از خطوط قرمز امنیتی میداند.
همزمان با این تحولات، حملات بیسابقه اسرائیل به خاک ایران انجام شد که منجر به کشتهشدن فرماندهان ارشد نظامی و دانشمندان هستهای شد و خاورمیانه را وارد فصلی نو و بسیار خطرناک از تنشهای منطقهای کرد. این تقابل مستقیم، پتانسیل گسترش سریع فراتر از مرزهای ایران و اسرائیل را دارد و میتواند تأثیرات عمیقی بر امنیت، ثبات و آینده سیاسی و اقتصادی کل منطقه بر جای گذارد.
واکنشهای ایران شامل حملات موشکی و پهپادی به خاک اسرائیل و در مقابل ادامه حملات هوایی اسرائیل به تأسیسات نظامی و غیرنظامی ایران، گواهی بر احتمال افزایش تنشهاست. افزون بر این، جنگ مستقیم باعث بروز بحران انسانی شدید، تخریب زیرساختهای حیاتی، تعطیلی فرودگاهها و اختلال در بازار جهانی انرژی شده است. کشورهای منطقه از جمله ترکیه، عربستان سعودی، اردن و ژاپن ضمن محکومکردن حملات، نگرانی عمیق خود را از افزایش بیثباتی ابراز کردهاند.
همچنین این درگیریها بهشدت فضای دیپلماسی و مذاکرات هستهای ایران با غرب را تحتتأثیر قرار داده و امید به حل مسالمتآمیز بحران هستهای را کاهش داده است. خاورمیانه اکنون در آستانه یکی از پیچیدهترین و پرمخاطرهترین تحولات امنیتی چند دهه اخیر قرار گرفته که میتواند آیندهای پر از نااطمینانی و چالشهای جدی برای همه بازیگران منطقهای و جهانی رقم بزند.
در چنین شرایط پیچیده و پرتنشی، تحلیل دقیق و کارشناسی نقش بسیار مهمی در درک ابعاد و پیامدهای این درگیریها ایفا میکند. نظرات متخصصان و کارشناسان منطقهای و بینالمللی میتواند تصویر واضحتری از وضعیت موجود، روندهای آتی و میزان تأثیر این تنشها بر معادلات سیاسی و امنیتی خاورمیانه ارائه دهد. در ادامه، تیآرتی فارسی در گفتوگو با دو کارشناس برجسته به بررسی دیدگاههای آنان در این زمینه میپردازد.

دکتر سرحان آفاجان، مدیر مرکز مطالعات ایرانی در آنکارا، با وجود شدت یافتن درگیریهای مستقیم میان ایران و اسرائیل، در گفتوگو با تیآرتی فارسی معتقد است که این تنشها احتمال ایجاد شکاف بزرگ و ساختاری در خاورمیانه را ندارند. او میگوید هرچند ایران پس از حملات هوایی اسرائیل پاسخهای متقابل داده، اما هنوز قادر به واردکردن ضربهای استراتژیک به اسرائیل نشده و از نظر او این توانایی در آینده نیز بعید است حاصل شود. همچنین وی به واکنش اکثر کشورهای منطقه اشاره میکند که در همان روزهای اول حملات، این اقدام اسرائیل را محکوم کرده و اعلام کردند که تمایلی به ورود به این مناقشه ندارند.
از دیگر نکات مهم مورد تأکید دکتر آفاجان، عدم مشارکت گروههای مسلح غیردولتی تحت حمایت ایران که ایران آن را محور مقاومت میخواند، است. وی میگوید تاکنون هیچ نشانهای از ورود حزبالله لبنان یا حوثیهای یمن به این درگیریها مشاهده نشده و حتی حزبالله رسماً اعلام کرده که وارد این منازعه نخواهد شد؛ بنابراین، با درنظرگرفتن این عوامل، پیشبینی میشود اگر تنشها تأثیری بر منطقه داشته باشند، این تأثیر بیشتر در قالب کاهش نفوذ منطقهای ایران خواهد بود.
دکتر آفاجان درباره پیامدهای این درگیری برای دو طرف نیز میگوید: سیاست اسرائیل تا پیش از سال گذشته، گرچه ایران را تهدید میکرد ولی شامل حملات مستقیم نمیشد؛ اما اکنون با ورود به درگیری مستقیم، پیامهای ضمنی مبنی بر ادامه حملات دریافت میشود. این تحولات، علاوه بر تأثیر بر سیاست داخلی اسرائیل، باعث هشیاری بیشتر کشورهای منطقه نسبت به رفتارهای اسرائیل خواهد شد.
این تحولات به گفته وی، بیشتر نتیجه رویکرد تاکتیکی نتانیاهو است که سیاستهای خود را بهصورت رسمی به اسرائیل تحمیل کرده است.
از سوی دیگر، دکتر آفاجان تأکید میکند که ایران با وجود پاسخهای نظامی، احتمالاً از تلاش برای مذاکره با آمریکا دست نخواهد کشید؛ زیرا توان نظامی برای درگیری گستردهتر و توان اقتصادی برای مدیریت پیامدهای آن را ندارد. به همین دلیل، پس از پاسخهای محدود، انتظار میرود ایران به دنبال جلوگیری از افزایش بیشتر تنشها باشد.

اورال طوغا، کارشناس مرکز مطالعات ایرانی در آنکارا در گفتوگو با تیآرتی فارسی معتقد است که حملات اخیر اسرائیل به ایران بخشی از طرح گستردهتر و طولانیمدت است که طی ۳۰ سال با همکاری آمریکا بهآرامی پیش رفته است. او توضیح میدهد که هدف اصلی این روند کاهش تدریجی ظرفیتهای ایران به حدی است که به فلج سیستمی این کشور منجر شود.
به گفته طوغا، از سال ۲۰۱۸ این روند شدت گرفته و با استفاده از ابزارهایی مانند تحریمها، ترورها، خرابکاریها و ایجاد فضای بیاعتمادی، نقاط اتصال حیاتی ساختارهای قدرت ایران بهتدریج از کار افتادهاند. نخستین گام مهم این مسیر، ترور قاسم سلیمانی بود و پس از آن فرماندهان میدانی سازمانهای مرتبط با ایران نیز هدف قرار گرفتند. او به حمله به سفارت ایران در دمشق و ماجرای یدالله خدمتی بهعنوان نمونههایی از این فشارها اشاره میکند.
طوغا معتقد است که حملات ۷ اکتبر اسرائیل بهعنوان اهرمی در این روند استفاده شده و حملاتی مانند حمله به کرمان، موضوع مشکوک به ترور رئیسجمهور سابق ایران و همچنین ترور هنیه، باعث ناتوانی ایران در مدیریت امور میدانی شدهاند.
به گفته وی، اسرائیل با بهرهگیری از مدل حمله ترکیبی یا هیبریدی، پس از انتفاضه الاقصی این رویکرد را بهتدریج در داخل ایران عملی کرده است. منابع مطلع از برنامهای متشکل از خرابکاریها، ترورها و حملات هوایی گسترده خبر دادهاند که تازه شروع شده و احتمالاً ادامه خواهد یافت.
او تأکید میکند که درصورتیکه هدف نهایی فلج سیستمی ایران باشد، آمریکا نیز در این روند نقش فعال خواهد داشت. در نهایت، طوغا هشدار میدهد که فلج سیستمی ایران میتواند جعبه پاندورای خطرناکی برای کل منطقه باز کند و وقوع اتفاقات غیرقابلپیشبینی را به دنبال داشته باشد، هرچند او معتقد است هنوز زود است که درباره پیامدهای نهایی صحبت کنیم.
درباره پیامدهای این تنشها برای دو طرف، اورال طوغا میگوید اسرائیل به طور قاطع بر برتری هوایی مسلط شده و ایران در شرایط کنونی گزینههای دفاعی محدودی در اختیار دارد. این تحولات میتواند با تشدید تحریمهای اقتصادی همراه شده و ایران را به سمت فلج سیستمی سوق دهد؛ وضعیتی مشابه آنچه در سال ۱۹۹۱ برای عراق پیش آمد و منجر به آشوب و نابسامانی شد.
از دید طوغا، دولت نتانیاهو در تلاش است با نابودکردن نیروهای نیابتی ایران، برنامه هستهای و توان موشکی آن، ایران را بهعنوان بزرگترین تهدید خود از بین ببرد و این موضوع را در جامعه اسرائیل نهادینه کند. بااینحال، او تأکید میکند که هنوز برای پیشبینی دقیق آینده زود است و شرایط بهسرعت در حال تغییر است.
در مجموع، تحولات اخیر در روابط ایران و اسرائیل نشاندهنده مرحلهای حساس و پیچیده در امنیت منطقه خاورمیانه است. کارشناسان، از جمله دکتر سرحان آفاجان و اورال طوغا، بر این باورند که هرچند در کوتاهمدت احتمال گسترش وسیعتر درگیریها محدود است و بسیاری از بازیگران منطقهای تمایلی به مداخله مستقیم ندارند، اما روندهای تضعیف ساختاری و افزایش فشارها میتواند زمینهساز تغییرات عمیقتر و افزایش نااطمینانیهای بلندمدت شود. به گفته این کارشناسان، حفظ کانالهای دیپلماتیک و تلاش برای کاهش تنشها اهمیت ویژهای دارد و نقش گفتوگوهای منطقهای و بینالمللی در مدیریت بحران برجسته است. بهطورکلی، تحولات پیش رو نهتنها بر ایران و اسرائیل، بلکه بر امنیت و ثبات کل منطقه و نظم بینالمللی تأثیرگذار خواهد بود و نیازمند رویکردی جامع و هوشمندانه از سوی همه طرفها است.