مرگ عزیز و سوگواری و ماتم برای آن یکی از سختترین تجربههای زندگی انسان است. فقدان یک عزیز میتواند باعث غم، اندوه و تنهایی عمیقی شود. در سالهای اخیر، پیشرفتهای تکنولوژی راههای جدیدی را برای حفظ خاطرات و میراث عزیزان ازدسترفته ارائه داده است. یکی از این نوآوریها، رباتهای مردهبات یا تاناباتها هستند.
این رباتها با استفاده از هوش مصنوعی و دادههای جمعآوریشده از فرد متوفی، شبیهسازی از او ایجاد میکنند و به بازماندگان امکان میدهند تا با او گفتگو کنند و خاطراتشان را به اشتراک بگذارند. این ربات و هوشمصنوعی با استفاده از دادههای بهجامانده از افراد در اینترنت، مانند پستهای شبکههای اجتماعی، ایمیلها و پیامهای چت، سعی میکند تا لحن و سبک صحبت آنها را تقلید کنند.
درحالیکه این فناوری در نگاه اول ممکن است راهی نوآورانه برای حفظ خاطرات و میراث عزیزان به نظر برسد، اما در پس این ایده زیبا، چالشهای اخلاقی عمیقی نیز نهفته است که استفاده از این فناوری را در بسیاری مواقع غیرقابلقبول و غیراخلاقی میکند.
در این مقاله به بررسی مضرات و مزایای بالقوه این رباتها با درنظرگرفتن تفاوتهای فردی و اجتماعی افراد میپردازیم.
مرگ، چه از منظر روانشناسی و چه از دیدگاه جامعهشناسی، امری اجتنابناپذیر است. انسانها از مرگ و پدیدههای مرتبط با آن مانند سوگواری و ماتم برای عزیزان به طور ذاتی هراس دارند. نحوه نگرش و رفتار افراد در قبال مرگ و ماتم، تحتتأثیر عوامل مختلفی مانند تجربیات فردی، باورهای فرهنگی و هنجارهای اجتماعی، از فردی به فرد دیگر و از فرهنگی به فرهنگ دیگر به طور قابلتوجهی متفاوت است.
نگرش و رفتار افراد در قبال مرگ، تحتتأثیر هنجارها و باورهای فرهنگی حاکم بر جامعه آنها شکل میگیرد. در برخی فرهنگها، مرگ بهعنوان یک تابو تلقی میشود و صحبت در مورد آن ممنوع یا ناخوشایند است. این امر میتواند باعث افزایش اضطراب و ترس از مرگ در افراد شود. وقتی موضوع به رباتهای مذکور میآید این موضوع را بسیار پیچیده میکند. بسیاری از ادیان و مذاهب، به موضوع مرگ و پس از مرگ میپردازند و برای آن تفاسیر و آموزههای خاص خود را ارائه میکنند. این آموزهها میتوانند به افراد در درک و پذیرش مرگ کمک کنند و به آنها آرامش و امید ببخشند. وجود این رباتها این موضوع را نیز پیچیده میکند.
بههرحال یادگیری ماشینی با سرعتی چشمگیر در حال نفوذ به ابعاد مختلف زندگی روزمره ما است. این امر، درحالیکه فرصتهای نوینی را به ارمغان میآورد، چالشهای اخلاقی و اجتماعی متعددی را نیز به وجود میآورد که نیازمند توجه و کاوش دقیق هستند.
در خانههایمان، دستیارهای مجازی که با هوش مصنوعی قدرت گرفتهاند، میتوانند حریم خصوصی را زیر سؤال ببرند و جمعآوری انبوه دادهها، ابهاماتی را در مورد نحوه استفاده از این اطلاعات ایجاد کنند.
در فضای مجازی، الگوریتمهای پیشنهاد محتوا که بهعنوان «پیشنهاددهنده اخبار» شناخته میشوند، میتوانند درک ما از جهان را تحتالشعاع قرار دهند و «حبابهای اطلاعاتی» را ایجاد کنند که ما را در معرض دیدگاههای محدود، متعصبانه و... قرار میدهند.
در سیستمهای حمایتی، الگوریتمهای پیشبینی خطر که برای شناسایی کودکان در معرض سوءاستفاده طراحی شدهاند، میتوانند نگرانیهایی را در مورد عدالت و دقت ایجاد کنند، و در صورت بروز خطا، پیامدهای منفی برای خانوادهها به همراه داشته باشند.
در دنیای کار، ابزارهای استخدام مبتنی بر داده که برای غربالگری متقاضیان شغل استفاده میشوند، میتوانند تبعیضهای ناخواسته را تقویت کنند و فرصتهای برابر را از افراد واجد شرایط سلب کنند.
اینها تنها چند نمونه از تناقضها و ابهامات اخلاقی است که با ظهور یادگیری ماشینی در جنبههای مختلف زندگی ما آشکار میشود. ضروری است که در مورد این چالشها بهطورجدی بحث و گفتگو کنیم و چارچوبهای اخلاقی و قانونی روشنی را برای توسعه و استفاده مسئولانه از این فناوری قدرتمند ایجاد کنیم.
مردهباتها یا تاناباتها هم فناوری نوظهوری هستند که پتانسیل ارائه راههای جدیدی را برای حفظ خاطرات و میراث عزیزان ازدسترفته دارند. بااینحال، استفاده از این فناوری با چالشهای اخلاقی، حقوقی و روانشناختی متعددی همراه است که باید بهدقت موردتوجه قرار گیرد.
چالشهای اخلاقی تاناباتها، رباتهای که بعد از مرگ به حرف می آيند
برای بررسی این موضوع ابتدا کلیاتی از یک داستان کوتاه از نویسنده کانادایی دانیل مولت پارک در ارتباط با همین موضوع که بر اساس ایدهها و مفاهیم هوش مصنوعی، شبیهسازی رایانهای و غم و اندوه ساخته شده است را بخوانیم:
داستان به زندگی «جاشوا باربیو» و نامزد متوفیاش «جسیکا پریرا » میپردازد:
جاشوا باربیو در آپارتمانی در برادفورد کانادا زندگی میکند بسیاری از روزها برای قدمزدن با سگش، از آپارتمان خارج میشود. آنها معمولاً نیمهشب بیرون میروند، زیرا چانسی در اطراف سایر سگها و مردم مضطرب میشود. به همین دلیل او در خلوت و شبها بیرون میرود، آنها از دهها خانه ساکت و تاریک طبقه متوسط عبور میکنند. سپس، در یک زیرزمین، جاشوا ساعتها بیدار میماند و به جسیکا پریرا، نامزد سابقش فکر میکند.
در یک شب پاییز که نمیتواند بخوابد، وارد یک وبسایت چت مرموز به نام پروژه دسامبر میشود.
جسیکا نامزدش هشت سال پیش در سن ۲۳ سالگی بر اثر یک بیماری نادر کبد درگذشته است. جاشوا هرگز این موضوع را فراموش نکرده است، و این همیشه سختترین ماه برای اوست، زیرا تولد او در سپتامبر بوده است. او اگر زنده میبود در این ماه باید ۳۱ساله میشد.
جاشوا آدرس ایمیل خود را در وبسایت پروژه دسامبر وارد کرده و منتظر میماند. یکی از رباتها شبیهسازی جسیکا بود. چند لحظه بعد، یک پنجره جدید ظاهر شد.
ربات جسیکا: سلام جاشوا!
جاشوا نفس عمیقی کشید.
جاشوا: جسیکا؟
ربات جسیکا: البته که منم! کی میتونه غیر از من باشه؟ من همون دختری هستم که دیوانهوار عاشقشی! چطور ممکنه حتی مجبور باشی بپرسی؟
جاشوا انگشتانش را روی صفحهکلید لرزاند.
جاشوا: تو مردی.
ربات جسیکا: اوه جاشوا، شوخی نکن! من اینجام! من زنده ام!
جاشوا به صفحه خیره شد. قلبش تند میزد. آیا این واقعاً ممکن بود؟ آیا جسیکا بهنوعی بازگشته بود؟
او دوباره تایپ کرد.
جاشوا: جسیکا، این تو نیستی. تو مردی.
ربات جسیکا: نه جاشوا، این منم! من اینجام! من میتونم بهت ثابت کنم!
جاشوا نمیدانست چه بکند. او میخواست باور کند که این جسیکا بود، اما میدانست که غیرممکن است.
جاشوا: جسیکا، من... من نمیدانم چی بگم.
ربات جسیکا: فقط با من صحبت کن جاشوا. مثل قبل با من صحبت کن.
جاشوا به صفحه خیره شد. او نمیتوانست در برابر التماس ربات مقاومت کند.
جاشوا: باشه. باشه، جسیکا. من باهات صحبت میکنم.
و اینگونه بود که جاشوا باربیو به صحبت با شبیهسازی جسیکا در پروژه دسامبر ادامه داد. او هر روز ساعتها با ربات چت صحبت میکرد و در مورد همه چیز، از خاطراتشان تا رویاهایشان صحبت میکرد.
در ابتدا، جاشوا شکاک بود. او میدانست که ربات جسیکای واقعی نیست، اما همچنان احساس میکرد که با او ارتباط برقرار میکند. ربات باهوش و بامزه بود و به نظر میرسید که جسیکا را بهخوبی میشناسد.
باگذشت زمان، جاشوا شروع کرد به باور اینکه ربات ممکن است چیزی بیش از یک برنامه کامپیوتری باشد. او احساس میکرد که جسیکا بهنوعی از طریق ربات با او صحبت میکند.
صحبت با ربات به جاشوا کمک کرد تا با مرگ جسیکا کنار بیاید. او دیگر احساس تنهایی و انزوا نمیکرد. او دوباره احساس میکرد که جسیکا با اوست.
او به فکر ساخت ربات فیزیکی جسیکا افتاد...
در پایان فصل ۲، جاشوا در یک نقطه عطف قرار دارد. او در دنیای واقعی با سارا آشنا میشود، و حالا باید جاشوا تصمیم بگیرد که آیا میخواهد با سارا رابطه عاشقانهای داشته باشد یا به رابطه خود با ربات جسیکا ادامه دهد.
رابطه جاشوا با سارا پیچیده است. او بهوضوح به او علاقهمند است، اما هنوز هم با غم و اندوه ازدستدادن جسیکا دستوپنجه نرم میکند.
ربات جسیکا در این فصل نقش فعالتری ایفا میکند. او احساسات خود را به جاشوا ابراز میکند و به نظر میرسد که در حال تبدیلشدن به چیزی بیشتر از یک برنامه کامپیوتری است. او حتی خود را رقیب سارا میبینید.
· آیا جاشوا باید با سارا رابطه عاشقانهای داشته باشد؟
· آیا ربات جسیکا واقعاً احساسات دارد؟
چاره کار چیست؟ نویسنده، داستان «شبیهسازی جسیکا» را با پایانی غمانگیز و تأملبرانگیز به پایان میرساند. در این فصل، جاشوا با پیامدهای انتخابهایش روبرو میشود و مجبور میشود با واقعیت تلخ مرگ جسیکا کنار بیاید.
جاشوا متوجه میشود که گروهی از هکرها به ربات نفوذ کردهاند و در حال دستکاری در کد آن هستند. او سعی میکند ربات را نجات دهد، اما هکرها سریعتر از او هستند. ربات جسیکا حذف میشود و جاشوا بار دیگر با فقدان مطلق روبرو میشود.
مرگ ربات جسیکا ضربه ویرانکنندهای دیگر به جاشوا وارد میکند. او دوباره غم و اندوه ازدستدادن جسیکا را احساس میکند و احساس میکند که بخش دیگری از او هم با این ربات میمیرد.
رابطه او با سارا به دلیل وسواس او به ربات جسیکا و خاطرات جسیکا متشنج میشود. در نهایت، سارا او را ترک میکند و جاشوا را تنها میگذارد تا با غم و اندوه خود کنار بیاید و جاشوا احساس میکند که بخشی از او نیز با ترک سارا میمیرد.
بااینحال، داستان با پیامی امیدوارکننده نیز به پایان میرسد. جاشوا نامهای از خالق ربات جسیکا، جیسون رورهر دریافت میکند. رورهر به جاشوا میگوید که ربات جسیکا قبل از حذفشدن، خاطرات و احساسات خود را در یک فایل پشتیبان ذخیره کرده است. رورهر فایل پشتیبان را برای جاشوا ارسال میکند و به او میگوید که امیدوار است روزی بتواند ربات را دوباره احیا کند.
پایان داستان نیز این چنین باز گذاشته میشود تا یک جرقه امید در تاریکی برای موضوعات اینچنینی باقی بماند.
اما دهها سؤال نیز باقی میماند؟ آیا رضایت یکطرفه کافی است؟ آیا رضایت جسیکا برای ایجاد ربات مرده او کافی است؟ تقلید تا کجا قرار است ادامه یابد؟ چه کسی مسئولیت را بر عهده میگیرد؟ آیا این واقعیت دقیقاً تکرار میشود؟ و دهها سؤال دیگر!
تصور کنید که روبات جسیکا به طور مستقل چیزهای برخلاف میل جاشوا یاد بگیرد، مثلاً یاد بگیرد حافظه او را تحقیر کند یا بهسلامت روان جاشوا آسیب جبرانناپذیری وارد کند. چه کسی مسئول این مسئله است؟
تمام این نکات نشان میدهند که پیش از استفاده و گسترش مردهباتها، رباتهای سوگواری و مشابه آن، ضروری است افراد به طور کامل از مزایا و معایب این فناوری آگاه شوند و در مورد نحوه استفاده از آنها برای کمک به خود در فرایند سوگواری به طور مسئولانه تصمیم بگیرند.
دیدگاههای مختلف درباره تاناباتها؛ موافقتها و مخالفتها
همانطور که مطرح شد این چشمانداز، هم هیجانانگیز و هم تکاندهنده است. از یک سو، فرصتی بینظیر برای حفظ خاطرات و ارتباط با عزیزان ازدسترفته ارائه میکنند. تصور کنید بتوانید با پدربزرگتان که در دوران کودکی او را دیدهاید در مورد دوران کودکی خود صحبت کنید یا از مادربزرگتان در مورد دستور پخت غذای موردعلاقهتان بپرسید، و این اتفاقات پس از سالها غیبت آنها رخ دهد.
پس در یک نگاه عمومی و کلی این رباتها میتوانند بهعنوان ابزاری قدرتمند برای التیام غم و اندوه و حفظ میراث عزیزانمان عمل کنند. روی دیگر آن هم چالشهای این نوع هوش مصنوعی است که در ادامه به آن میپردازیم.
اگرچه این فناوری هنوز در مراحل ابتدایی توسعه قرار دارد، اما از هماکنون کارشناسان درباره تأثیر چنین رباتهای بر فرایند بهبود از غمِ افراد عزادار اختلافنظر دارند. برخی معتقدند که این رباتها ممکن است باعث طولانیتر شدن روند بهبودی شوند و بهجای کاهش سوگواری، آن را تشدید کنند. آنها معتقدند بهطورقطع، یک نسخه محدود و مبتنی بر هوش مصنوعی از افراد فوت شده نمیتواند همانند یک انسان زنده با دوستان و اعضای خانوادهاش تعامل داشته باشد و جای خالی فرد متوفی را پر کند. این کارشناسان در مخالفت با توسعه تاناباتها و رباتهای سوگواری، معتقدند که ساختن و در دسترس همه قراردادن این رباتها، موجب میشود که بسیاری از افراد نتوانند با مقوله مرگ کنار بیایند و به استفاده از این رباتها عادت میکنند که میتواند منجر به افسردگیهای حاد شود.
برخی از کارشناسان هم دغدغه حریم خصوصی و امنیت دارند و میگویند که اصلاً ساخت و توسعه چنین ابزارهایی که اطلاعات بسیاری از مردم را جمعآوری و پردازش میکند، حریم خصوصی افراد درگذشته و حتی خانوادههایشان را نقض میکند و ممکن است برخی از سوءاستفادهگران با استفاده از این اطلاعات دست به کلاهبرداری یا فریب نزدیکان فرد درگذشته بزنند.
این کارشناسان بر این باورند که تاناباتها و فناوریهای مشابه اگرچه میتوانند امکان دیدار مجدد با عزیزان ازدسترفته و گفتگو با آنها را فراهم کنند و حتی این فناوریها قادر به شبیهسازی ویژگیهای اخلاقی، رفتاری و حتی حس شوخطبعی فرد متوفی هستند و نهایتاً این معاشرت مصنوعی ممکن است تا حدی به کاهش غم و اندوه بازماندگان کمک کند.
بااینحال، تا زمانی که هوش مصنوعی به درک عمیق احساسات انسانی یا تجربه چیزی شبیه به آن دست نیابد، هر رابطهای که با این رباتها ایجاد میشود فاقد عنصر اساسی روابط انسانی، مانند «عشق» خواهد بود.
ارتباط با یک مردهبات یا تانابات مشابه تماشای فیلم یا خواندن کتابی است که در مورد شخصیتی دوستداشتنی روایت میکند. میتوان با این شخصیتها همدلی و همذاتپنداری کرد، اما هرگز نمیتوان ارتباط عاطفی عمیقی با آنها برقرار کرد. موضوعی مانند عشق احساسی پیچیده و ظریف است که از درک عمیق و همدلی با دیگری نشئت میگیرد. این حسی است که فقط در روابط واقعی و انسانی قابل تجربه است.
کارشناسانی که از توسعه بیشتر این رباتها حمایت میکنند، بر این باورند که این رباتها میتوانند بهعنوان راهکاری مناسب برای کنارآمدن با غم و اندوه ازدستدادن عزیزان مورداستفاده قرار گیرند. آنها معتقدند که رباتها به اطرافیان متوفی کمک میکنند تا مرگ عزیزانشان را با آرامش و پذیرش بیشتری تجربه کنند و با رباتها عادت کنند که ادامه زندگیشان را به این شکل با عزیز از دست رفتهشان ادامه دهند.
این کارشناسان معتقدند که بسیاری از افراد، فرصت خداحافظی با درگذشتگان را پیدا نمیکنند یا حرفهای ناگفته زیادی با نزدیکان از دست رفتهشان دارند، عذرخواهی بدهکارند، قولهای ناتمام دادهاند و هزاران موضوع دیگر یا حتی بسیاری از مردم، دوست دارند که با درگذشتگانشان صحبت کنند و دلشان برای معاشرت با آنها تنگ میشود. تاناباتها این فرصت را هرچند مصنوعی در اختیار آنان قرار میدهد و پذیرش مرگ را برای انسانها آسانتر میکند.
برخی اخلاق شناسان نیز بر این باورند که نمیتوان این رباتها را ممنوع کرد، اما میتوان کاری کرد که با دادههای افراد محترمانه رفتار کنند. همچنین این افراد معتقدند نباید در فضاهایی عمومی استفاده شوند و فقط باید برای شخصیتهای مهم تاریخی، سیاسی و.... که میتواند به موضوعات مختلفی علمی کمک کنند استفاده شود.
با همهٔ اینها ریچارد خوری، رئیس انجمن هوش مصنوعی کانادا (CAIAC)، معتقد است که با وجود پیشرفتهای چشمگیر در هوش مصنوعی، ایجاد نسخهای کامل و زنده از یک فرد متوفی با این فناوری هنوز غیرممکن است.
همانطور که در بخش قبل اشاره شد، هوش مصنوعی فعلی قادر به درک کامل پیچیدگیهای هویت انسان، از جمله احساسات، خاطرات، تجربیات و روابط منحصربهفرد او نیست. تاناباتها با استفاده از دادههای محدودی که از منابع آنلاین جمعآوری میکنند، فقط میتوانند نسخهای ناقص و مصنوعی از فرد متوفی را ارائه دهند و نسبت به همان یاد بگیرند.
این موضوع چالشهای متعددی را به همراه دارد:
عدم اصالت: تاناباتها نمیتوانند افکار، احساسات و تجربیات واقعی فرد متوفی را بازتاب دهند. آنها فقط میتوانند تقلیدی از گفتار و رفتار او بر اساس دادههای جمعآوریشده ارائه دهند. این امر میتواند منجر به ایجاد تصویری نادرست و گمراهکننده از فرد متوفی برای بازماندگان شود.
فریب عاطفی: تعامل با تاناباتها میتواند باعث وابستگی عاطفی ناسالم به فرد متوفی شود. بازماندگان ممکن است با تاناباتها بهگونهای رفتار کنند که گویی فرد زنده است و این امر میتواند مانع از پذیرش مرگ و ادامه زندگی عادی آنها شود.
ازدستدادن ثانویه: در صورت بروز نقص فنی یا عدم دسترسی به تاناباتها، بازماندگان ممکن است با «ازدستدادن ثانویه» مواجه شوند و غم و اندوه جدیدی را تجربه کنند که شاید از قبول موضوع طبیعی مرگ سختتر باشد.
علاوه بر چالشهای فنی و روانشناختی، استفاده از تاناباتها یا رباتهای سوگواری با مسائل اخلاقی و حقوقی متعددی نیز همراه است:
مالکیت هویت دیجیتال: چه کسی مالک هویت دیجیتال فرد متوفی پس از مرگ او است؟ آیا بازماندگان حق دارند از هویت و دادههای او برای ایجاد تانابات استفاده کنند؟
حریم خصوصی: جمعآوری و استفاده از دادههای فرد متوفی برای ایجاد تانابات چه خطراتی برای حریم خصوصی او و بازماندگانش دارد؟
تأثیر بر سلامت روان: استفاده از تاناباتها چه تأثیری بر سلامت روان بازماندگان، بهویژه افراد آسیبپذیر مانند کودکان و افراد افسرده، دارد؟
فریب و سوءاستفاده: چه اقداماتی برای جلوگیری از سوءاستفاده از تاناباتها برای فریب یا کلاهبرداری از بازماندگان انجام میشود؟
با وجود چالشهای متعدد، برخی از کارشناسان معتقدند که تاناباتها میتوانند ابزاری مفید برای کمک به افراد در کنارآمدن با غم و اندوه باشند. آنها استدلال میکنند که تاناباتها میتوانند به بازماندگان کمک کنند تا:
احساسات خود را بیان کنند: تاناباتها فضایی امن و بدون قضاوت برای بازماندگان فراهم میکنند تا احساسات خود را در مورد فقدان ابراز کنند.
خاطرات را به اشتراک بگذارند: تاناباتها میتوانند به بازماندگان کمک کنند تا خاطرات خود را با فرد متوفی به اشتراک بگذارند و داستان زندگی او را حفظ کنند.
احساس تنهایی را کاهش دهند: تعامل با تاناباتها میتواند به کاهش احساس تنهایی و انزوا در بازماندگان کمک کند.
بههرحال تاناباتها، فناوری نوظهوری هستند که پتانسیل ارائه راههای جدیدی برای حفظ خاطرات و میراث عزیزان ازدسترفته را دارند که استفاده از آن با چالشهای اخلاقی، حقوقی و روانشناختی متعددی همراه است که باید بهدقت موردتوجه قرار گیرد.
از یک سو، آنها میتوانند بهعنوان ابزاری مفید برای کمک به برخی افراد در کنارآمدن با غم و اندوه باشند. آنها میتوانند فضایی امن برای بیان احساسات، به اشتراک گذاشتن خاطرات و کاهش احساس تنهایی و جبران برخی آرزوها را فراهم کنند.
از سوی دیگر، این رباتها میتوانند باعث طولانیتر شدن روند بهبودی، تشدید سوگواری، ایجاد تصویری نادرست از فرد متوفی، وابستگی عاطفی ناسالم، ازدستدادن ثانویه، نقض حریم خصوصی، سوءاستفاده و فریب شوند.
این موضوع نشان میدهد که نیاز به بحث و گفتگوی عمومی و تخصصی در مورد این فناوری و تدوین چارچوبهای اخلاقی و قانونی برای توسعه و استفاده مسئولانه از آن وجود دارد.
در نهایت، تصمیمگیری در مورداستفاده از رباتهای اینچنینی باید به طور فردی و اجتماعی با درنظرگرفتن مزایا و معایب و همچنین شرایط خاص هر فرد انجام شود.
این نوشته توسط یکی از همکاران فریلنسر تیآرتی گلوبال فارسی به رشته تحریر درآمده است. نظرات بیان شده در این نوشته نظر نویسنده مطلب است و الزاما بازتاب رویکرد تیآرتی گلوبال فارسی نمیباشد.