روز جمعه، ۱۶ مه، استانبول بار دیگر به صحنهای برای رایزنیهای هستهای میان ایران و سه کشور اروپایی (فرانسه، آلمان و انگلیس) تبدیل شد. این مذاکرات در سطح معاونان وزارت خارجه برگزار شد و نشانهای از بازگشت اروپا به معادلات گفتوگوهای هستهای پس از یک دوره انفعال دیپلماتیک بود. همزمان، گفتوگوهای میان تهران و واشنگتن نیز ادامه دارد، روندی که از مسقط آغاز شده و در قالب دیدارهایی رفتوبرگشتی در مسقط عمان و رم ایتالیا در حال پیگیری است.
در چنین فضایی، این پرسش بیش از پیش مطرح میشود که «آیا اروپا همچنان بازیگری تأثیرگذار در پرونده هستهای ایران است؟»
مجموع این تحرکات نشان میدهد که پرونده هستهای ایران، پس از چند سال رکود و انسداد، بار دیگر به جریان افتاده و این بار در فضایی پیچیدهتر و چندلایهتر دنبال میشود.
برگزاری نشست روز جمعه سه کشور اروپایی در استانبول که پیشازاین، به همراه چین و روسیه از امضاکنندگان برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) در سال ۲۰۱۵ بودند، نشاندهنده تلاش مجدد اروپا برای تأکید مجدد بر نقش خود در شکلدهی به بازگشت احتمالی به توافق قبلی، یعنی برجام یا نوعی ترتیبات جایگزین است.
از دید بسیاری از ناظران، نشست اخیر در استانبول، بیش از آنکه صرفاً یک رایزنی دیپلماتیک باشد، نوعی تلاش اروپا برای بازسازی موقعیت ازدسترفتهاش در نظم جدید مذاکرات هستهای بود. اگرچه دیپلماتهای ایرانی و اروپایی از جمله کاظم غریبآبادی، معاون حقوقی و بینالملل وزارت امور خارجه ایران و کریستین ترنر،مدیر سیاسی وزارت امور خارجه انگلیس، در پایان نشست بر «سازنده بودن گفتوگو» و «تداوم مسیر دیپلماسی» تأکید کردند، اما کارشناسانی هستند که این بازگشت را نمادین میدانند.
نشست استانبول به همان اندازه که در مورد موضعگیری سیاسی است، در مورد محتوا نیز دارای اهمیت است. برای تروئیکای اروپایی، راهی برای حفظ ارتباط است. برای تهران نیز تعامل با اروپاییها ممکن است به تقویت موضع آن در مذاکرات موازی با واشنگتن کمک کند.
گؤزده توپراک، کارشناس مرکز مطالعات ایرانی در آنکارا، در گفتوگو با تیآرتی فارسی به بررسی زوایای بازگشت سه کشور اروپایی به معادلات هستهای ایران پرداخت.
توپراک میگوید نگاه اروپا به مذاکرات هستهای طبیعتاً منفی نیست، اما با دلخوری و نگرانی همراه است. به گفته او بر اساس اظهارات دیپلماتهای اروپایی که در رسانهها بازتاب یافته، مشخص است که ایالات متحده کشورهای اروپایی را عملاً از روند مذاکرات کنار گذاشته و در تصمیمگیریها با آنها مشورت نکرده است. این موضوع برای اروپا که در تاریخ بحران هستهای ایران همواره نقش قابلتوجهی داشته، نوعی بیاعتنایی آشکار تلقی میشود.
او تأکید میکند که این وضعیت، هرچند ناخوشایند است، اما به معنای حذف کامل اروپا از صحنه نیست و میافزاید که اروپا هنوز هم به لحاظ حقوقی از طرفهای برجام محسوب میشود و به همین دلیل، ابزارهایی مانند «مکانیسم ماشه» را در اختیار دارد. اگرچه این ابزار، در حال حاضر فعال نشده، اما صرفِ در اختیار داشتن آن، برای اروپا موقعیتی حساس و تأثیرگذار در روند کلی مذاکرات به وجود آورده است.
توپراک در ادامه تحلیل خود میافزاید که فعالسازی مکانیسم ماشه در شرایط کنونی محتمل نیست چرا که گفتوگوهای فعلی میان تهران و واشنگتن روندی نسبتاً مثبت دارد و استفاده از مکانیسم ماشه میتواند به این مسیر لطمه بزند، به نظر نمیرسد که اروپاییها به دنبال استفاده از آن باشند. آنها فعلاً ترجیح میدهند با باز کردن کانالهای گفتوگو -مانند نشست استانبول- نفوذ خود را بازسازی کنند.
اما آینده نقش اروپا در پرونده هستهای ایران، به گفته توپراک، به فاکتورهای مهمتر دیگری هم وابسته است؛ مهمتر از همه، جنگ روسیه و اوکراین است، او میگوید: سیاست خارجی اروپا اکنون تقریباً به طور کامل تحتتأثیر جنگ اوکراین است. موضع ایران در این جنگ و کمک نظامیاش به روسیه باعث شد که اروپا برای نخستینبار رویکردی بهمراتب تندتر و خصمانهتر در برابر ایران اتخاذ کند؛ بنابراین، روابط دوجانبه تهران و اروپا در آینده به سرنوشت جنگ اوکراین گره خورده است.
مصطفی جانر، عضو هیئتعلمی انستیتوی مطالعات خاورمیانه در دانشگاه ساکاریا، رویکرد کشورهای اروپایی به مذاکرات میان ایران و آمریکا را در چارچوب مفهوم «خوشبینی محتاطانه» تحلیل میکند.
وی تأکید میکند که کشورهای عضو اتحادیه اروپا، بهویژه سه کشور آلمان، فرانسه و بریتانیا که به «تروئیکای اروپا» معروفاند، همچنان به توافق هستهای سال ۲۰۱۵ پایبند ماندهاند و میافزاید: باوجوداینکه ترامپ در سال ۲۰۱۸ آمریکا را از این توافق خارج کرد، کشورهای اروپایی در توافق باقی ماندند و سعی کردند تاحدامکان به تعهدات خود عمل کنند و از ایران نیز انتظار داشتند به تعهدات خود پایبند بماند. اما همه دیدند که در غیاب آمریکا، این توافق به طور مؤثر و سالم اجرا نشد.
از این منظر، جانر کنارگذاشتن اروپا از مذاکرات فعلی آمریکا و ایران را اقدامی قابلدرک میداند و میگوید: اگر تنش یا فاصلهای که میان ترامپ و کشورهای اروپایی وجود داشت را در نظر بگیریم، میدانیم که ترامپ تمایل داشت مستقیماً با ایران گفتوگو کرده و سریعتر به توافق برسد. از سوی دیگر، اگر در نظر بگیریم که ایران هم کشورهای اروپایی را نه بهعنوان عامل تعیینکننده، بلکه صرفاً بهعنوان عوامل تکمیلی میبیند، میتوان گفت که ایران نیز با دیدی مثبت وارد این مذاکرات شد.
او اضافه میکند: در نتیجه، میتوان گفت که یکی از دلایل اصلی کنار گذاشته شدن اروپا از مذاکرات ایران و آمریکا، فاصلهای بود که بین ترامپ و اروپا وجود داشت. البته دلایل دیگری هم وجود دارد.
به گفته جانر، کشورهای اروپایی مذاکرات آمریکا و ایران را از نزدیک دنبال میکنند و مذاکرات هستهای در استانبول به این دلیل است که کشورهای عضو اتحادیه اروپا، اگرچه مستقیماً بخشی از مذاکرات ایران و آمریکا نیستند، اما در خصوص ایران انتظارات و پروندههایی دارند.
وی تأکید دارد که در زمینه برنامه هستهای ایران، اروپا تردیدها و نگرانیهایی مشابه آمریکا دارد: میدانیم که کشورهای اروپایی نیز خواهان آن هستند که در فعالیتهای غنیسازی اورانیوم ایران، محدودیتهایی قابلنظارت وجود داشته باشد؛ بنابراین، کشورهای اتحادیه اروپا انتظار دارند که هر توافق هستهای با ایران، با ملاحظات و دغدغههای امنیتی اروپا هماهنگ باشد.
مصطفی جانر بر این باور است که در این چارچوب، حتی در غیاب حضور مستقیم در مذاکرات، اروپا در تلاش است که بازیگر مؤثری باقی بماند: اگر قرار باشد توافقی نوشته شود، چه به شکل توافق موقت و چه احیای توافق ۲۰۱۵ که البته خواسته اصلی اروپا هم همین احیای توافق ۲۰۱۵ است، اتحادیه اروپا تلاش دارد حتی از بیرون نیز نقش مؤثری ایفا کند و یک بازیگر تعیینکننده باشد.
وی همچنین به ابزار حقوقی اروپا برای اعمال فشار اشاره میکند: اتحادیه اروپا ابزار حقوقی قدرتمندی نیز در اختیار دارد و آن سازوکار موسوم به «مکانیسم ماشه» است. ازآنجاکه آمریکا از توافق خارج شده، اکنون این حق یا اختیار برای فعالکردن مکانیسم ماشه در اختیار کشورهای اروپایی است. یعنی سه کشور اروپایی - اگرچه بریتانیا دیگر عضو اتحادیه اروپا نیست، اما همچنان در تروئیکای اروپا حضور دارد - یعنی بریتانیا، فرانسه و آلمان تا اکتبر یا نهایتاً آگوست باید درخواست خود برای فعالسازی مکانیسم ماشه را ارائه دهند.
جانر در توضیح ماهیت این سازوکار میگوید: در واقع، بازگرداندن تحریمهایی است که در سال ۲۰۱۶ تعلیق شده بودند، به این دلیل که ایران از مفاد توافق سرپیچی کرده است. سطح بسیار بالای فعالیتهای غنیسازی اورانیوم ایران باعث نگرانی کشورهای اروپایی شده و بنابراین آنها گزینهٔ این مکانیسم را روی میز دارند.
او معتقد است که تحولات سیاسی بینالمللی نیز در شکلگیری مواضع فعلی اروپا نقش دارد: برای نمونه، روابط ایران و روسیه. همانطور که میدانید، به دلیل جنگ روسیه و اوکراین، روابط میان اروپا و روسیه تیره شد و اروپا تحریمهایی علیه روسیه اعمال کرد. امروز نیز این فضای تنشآلود ادامه دارد و در چنین فضایی، نزدیکی ایران به روسیه، ارسال پهپاد به روسیه، موجب نگرانی شدید اروپا شده است؛ بنابراین میتوان گفت که این نگرانی نیز وارد روند مذاکرات یا روند توافق در حال طراحی شده یا میتواند بشود.
وی در پایان میگوید: در خصوص آینده روابط ایران و اروپا نیز میتوان خیلی خلاصه گفت که قطعاً توافقی که درباره برنامه هستهای ایران حاصل خواهد شد، آینده روابط ایران و اروپا را نیز تحتتأثیر قرار خواهد داد. همانطور که گفتم، اروپا با «خوشبینی محتاطانه» به موضوع نگاه میکند. خواهان توافق است، اما در برخی زمینهها تردیدهایی دارد و بااحتیاط برخورد میکند.
جانر افزود: در این زمینهها نیز سعی دارد در ارتباط و گفتوگو با ایران باقی بماند. اروپا اعلام کرده که برای گفتوگو آماده است. اروپا همیشه اولویت خود را روابط تجاری و اقتصادی قرار داده و در رویکردش به خاورمیانه و ایران نیز همینطور بوده. اگرچه بعد از سال ۲۰۱۸ روابط اقتصادی و تجاری محدود شد، اما اروپا همچنان سعی کرد این روابط را حفظ کند، هرچند به دلیل فشارهای آمریکا نتوانست به سطح مطلوبی برسد.
او جمعبندی خود را با یک مفهوم آشنا در سیاست خارجی اروپا به پایان میبرد: اگر توافقی ممکن شود، اروپا دوباره روابط اقتصادی و تجاری خود با ایران را توسعه خواهد داد. البته مفهومی وجود دارد که از قبل با آن آشناییم: «گفتوگوی انتقادی»؛ مفهومی که اروپا در برابر ایران به کار میبرد. یعنی در برخی زمینهها همچنان به انتقادهای خود ادامه میدهد، اما در برخی حوزهها بهویژه اقتصادی و تجاری، تمایل به حفظ گفتوگو دارد. شاید بتوان آینده روابط ایران و اروپا را نیز در همین چارچوب ارزیابی کرد.