در بحبوحهٔ حملات اسرائیل به غزه و درحالیکه فاجعه انسانی در منطقه محاصرهشدهٔ غزه رو به وخامت است، چشمها بار دیگر به مصر دوخته شدهاند. گذرگاه رفح، تنها منفذ غزه به جهان خارج که تحت کنترل مصر است، به سمبلی از همدردی انسانی، اما درعینحال، به گرهای پیچیده در تلاقی ملاحظات امنیتی، فشارهای بینالمللی و دینامیکهای داخلی قاهره بدل شده است.
نقش مصر در بحران کنونی صرفاً جنبهای اجرایی یا لجستیکی ندارد؛ بلکه بازتابی از معادلهای عمیقتر است؛ توازن میان امنیت ملی، فشار قدرتهای خارجی، تهدیدهای داخلی و همچنین تصویر منطقهای قاهره بهعنوان میانجی.
آیا مصر قادر است نقشی فعالتر ایفا کند بدون آنکه بهای سیاسی، امنیتی یا اقتصادی گزافی بپردازد؟
نقش مصر به عنوان بازیگر منطقهای: فرصت یا مسئولیت؟
در سالهای اخیر، مصر تلاش کرده با ایفای نقش میانجی در پروندههایی چون آتشبس غزه، گفتوگوهای فلسطینی و نزدیکی با دولتهای خلیج بصره، جایگاه منطقهای خود را تقویت کند. بحران کنونی فرصتی برای اثبات این نقش است، اما درعینحال مسئولیتی خطیر به دوش قاهره میگذارد.
اگر مصر بتواند در هماهنگی با نهادهای بینالمللی، گذرگاه رفح را به طریقی کنترلشده و بشردوستانه باز کند، نهتنها از تبعات انسانی فاجعهٔ غزه میکاهد، بلکه اعتبار دیپلماتیک خود را نیز بازسازی میکند. اما اگر صرفاً نقش یک «دروازهبان» را ایفا کند، خطر آن وجود دارد که در تاریخ، بهعنوان همدست در محاصره و رنج مردم غزه قلمداد شود.
از سوی دیگر مصر، با ارائه طرحی تحت عنوان «بازسازی، بهبود و توسعه زودهنگام غزه»، اعلام کرده بود که بازسازی کامل این منطقه به حدود پنج سال زمان و بودجهای معادل ۵۳ میلیارد دلار نیاز دارد. طبق این طرح، خسارات ناشی از حملات اسرائیل حدود ۳۰ میلیارد دلار برآورد شده است که بیش از نیمی از آن مربوط به بخش مسکن میباشد.
اسرائیل با گسترش حملات و اشغالگری در غزه، مناطق وسیعی را بهاصطلاح «مناطق امنیتی» اعلام کرده و فلسطینیان را در کمتر از یکسوم خاک این منطقه پرجمعیت، محصور ساخته است.
بر اساس گزارش سازمان ملل، بیش از ۷۰ درصد غزه برای بیش از ۲ میلیون فلسطینی به مناطق ممنوعه تبدیل شده و حدود ۲۰ درصد دیگر نیز، از جمله منطقه رفح، تحت اشغال ارتش اسرائیل درآمده است. بهاینترتیب، حدود ۶۹ درصد غزه برای فلسطینیان «مناطق ممنوعه» تلقی میشود.
از آغاز حملات در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ تاکنون، دهها هزار فلسطینی که عمدتاً زنان و کودکان بودهاند، جان خود را از دست دادند.
چالشهای امنیتی و فرضیهی «نقشه جایگزین»
بخشی از تردید مصر از آنجا ناشی میشود که برخی منابع غربی، بهویژه در اسرائیل و ایالات متحده، از طرحهایی برای «انتقال جمعیت» از غزه به سینا سخن گفتهاند. ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده، در باره انتقال مردم غزه در مصر و اردن چنین گفته بود:
ما درباره یک ونیم میلیون انسان صحبت میکنیم و در حال تخلیه آن مناطق هستیم. نمیدانم چه باید کرد، اما اکنون با صحنهای از ویرانی کامل روبهرو هستیم. تقریباً همه چیز نابود شده و مردم در حال جانباختن هستند.
وی افزود: بهجای ادامه این وضعیت، ترجیح میدهم برخی کشورهای عربی را وارد گفتگو کنیم و جایی متفاوت برای ساختن خانهای امن برای این افراد فراهم آوریم؛ جایی که بتوانند بهصورت صلحآمیز زندگی کنند.
تحلیلگران، اظهارات ترامپ را نشانهای از فاصلهگیری از سیاست سنتی ایالات متحده درباره راهحل «دو دولت» برای اسرائیل و فلسطین قلمداد کردهاند؛ راهحلی که همواره بر تأسیس کشور مستقل فلسطین در کنار اسرائیل تأکید داشته است.
این اظهارات در حالی مطرح شد که نگرانیها درباره احتمال کوچ اجباری فلسطینیها از غزه به کشورهای همسایه در منطقه شدت گرفته بود؛ طرحی که برخی احزاب راستگرای افراطی در دولت ائتلافی اسرائیل از آن حمایت میکنند.
کشورهای اتحادیه عرب، بهویژه مصر، همواره بر موضع خود مبنی بر حفظ تمامیت سرزمینی فلسطین و مخالفت با هرگونه کوچ اجباری تأکید کرده است. بااینحال، ابهام در برنامههای اسرائیل و عدم تضمین روشن از سوی آمریکا، نگرانی مصر را دوچندان کرده است.
عبدالفتاح السیسی، رئیسجمهور مصر، پیشتر تصمیم اسرائیل برای تخلیه بیش از یک میلیون نفر از ساکنان شمال غزه را محکوم کرده و هشدار داده بود که این اقدام بخشی از طرحی گستردهتر برای «پاکسازی منطقه از فلسطینیها» است.
واکنشهای مردمی و وجدان جمعی مصر
مردم مصر، با وجود محدودیتهای سیاسی، واکنشهای قدرتمندی نسبت به بحران غزه نشان دادهاند. از تجمعات کوچک تا کارزارهای مجازی، همگی گویای پیوند تاریخی و احساسی عمیق میان ملت مصر و آرمان فلسطیناند.
این واکنشها فشار مضاعفی بر دولت وارد میکند؛ چرا که سکوت یا بیعملی میتواند به فاصلهای بیشتر میان حاکمیت و جامعه بینجامد. به همین دلیل، دولت السیسی کوشیده است با اظهارات انتقادی از اسرائیل، ارسال کمکهای پزشکی محدود، و هماهنگی با هلالاحمر، نوعی توازن نمادین میان امنیت و همدردی برقرار کند.
دولت السیسی در داخل با چالشهایی همچون کاهش مشروعیت، بحران اقتصادی و نارضایتی عمومی مواجه است. اتخاذ موضعی که به نظر افکار عمومی مصری «دفاع از آرمان فلسطین» را نادیده بگیرد، میتواند به اعتراضات مردمی یا فشارهای سیاسی دامن بزند.
فشارهای فزاینده آمریکا
مصر همچنین تحتفشارهای شدید ایالات متحده قرار دارد. دولت ترامپ، از یک سو خواستار پذیرفتن پناهندگان فلسطینی در صحرای سینا است و از سوی دیگر با ابزارهایی مانند تهدید به کاهش کمکهای اقتصادی یا فشار بر تردد ناوگان آمریکایی از کانال سوئز تلاش دارد قاهره را تحتفشار بگذارد.
در پی تهدیدهای غیرمستقیم آمریکا مبنی بر مطالبه عبور رایگان کشتیهایش از کانال سوئز، مقامات مصری واکنش تندی نشان دادند. تحلیلگران مصری این ادعا را «توهین به حاکمیت ملی» دانسته و آن را فاقد مبنای حقوق بینالمللی اعلام کردند.
چرخش استراتژیک به شرق
مصر، در اقدامی قابلتوجه، مانور نظامی مشترکی با چین با عنوان «عقابهای تمدن» برگزار کرد. این نخستین مانور مشترک هوایی بین دو کشور بود که مشارکت جنگندههای نسل چهارم چین مانند J-10C را نیز شامل میشد.
به باور ناظران، این رزمایش صرفاً جنبه نظامی نداشته؛ بلکه حامل پیامی سیاسی نیز بوده است؛ مصر میتواند شرکای امنیتی و تأمینکنندگان تسلیحاتی خود را متنوع کند و لزوماً به واشنگتن وابسته نیست. این رزمایش بهویژه پس از تشدید اختلافات قاهره با تلآویو بر سر مدیریت مرز غزه معنای بیشتری یافته است.
گزینههای راهبردی مصر؛ میان ریسک و فرصت
در شرایط کنونی، مصر با سه گزینه اصلی روبروست:
· تداوم سیاست احتیاطآمیز و کنترلشده: حفظ گذرگاه بهصورت نیمهباز، ادامه ارسال کمکها در حد محدود، بدون پذیرش ورود گستردهٔ پناهجویان. این مسیر کمریسکتر است، اما میتواند به کاهش اعتبار داخلی و منطقهای دولت مصر منجر شود.
· اقدام فعال در قالب هماهنگی منطقهای و بینالمللی: گشودن گذرگاه تحت نظارت سازمان ملل، مشارکت در مدیریت موقت بحران انسانی، و درعینحال، تضمین امنیت مرزها. این گزینه هم خطراتی دارد، هم فرصتهای ژئوپلیتیکی.
· انفعال یا همراهی کامل با سیاستهای اسرائیل و غرب: گزینهای که در کوتاهمدت ممکن است سود دیپلماتیک به همراه داشته باشد، اما در بلندمدت میتواند چهرهٔ مصر را بهعنوان شریک «اشغال» مخدوش کند.
بحران غزه، برای مصر تنها یک چالش مرزی یا موضوعی بشردوستانه نیست، بلکه آزمونی استراتژیک برای تعیین جایگاه آیندهٔ این کشور در معادلات منطقهای و بینالمللی است. قاهره باید میان ضرورتهای امنیتی، فشارهای خارجی و الزامات اخلاقی، توازنی پایدار برقرار کند. اتخاذ رویکردی صرفاً تدافعی یا انفعالی، نهتنها جایگاه منطقهای مصر را تضعیف میکند، بلکه به سرمایهٔ نرم این کشور در دنیای عرب نیز آسیب میزند.
در شرایطی که مشروعیت داخلی دولت مصر بهواسطهی چالشهای اقتصادی و نارضایتیهای اجتماعی تحتفشار است، ایفای نقشی فعالتر در حل بحران غزه میتواند فرصتی برای بازسازی این مشروعیت باشد. در سطح بینالمللی نیز، همراهی با ابتکارات بشردوستانه و تلاش برای مدیریت بحران، از مصر چهرهای سازندهتر و مستقلتر ارائه خواهد داد.
در نهایت، به گفته تحلیلگران مصر دو مسیر پیش روی قرار دارد: یا در تاریخ بهعنوان حاکمی منفعل و حاشیهنشین در رنج مردم غزه ثبت شود، یا بهعنوان کشوری مسئول، میانجیگر و دارای ابتکار در برابر یکی از پیچیدهترین بحرانهای قرن بیست ویکم شناخته شود.
این نوشته توسط یکی از همکاران فریلنسر تیآرتی گلوبال فارسی به رشته تحریر درآمده است. نظرات بیان شده در این نوشته نظر نویسنده مطلب است و الزاما بازتاب رویکرد تیآرتی گلوبال فارسی نمیباشد.