روسیه چهارشنبه سوم جولای رسماً اداره طالبان در افغانستان را بهعنوان «دولت مشروع» این کشور به رسمیت شناخت. در پی این تصمیم، سفیر جدید این اداره در مسکو فراخوانده شد و بعد از مراسم تقدیم اعتبارنامه در ساختمان وزارت خارجه روسیه، پرچم قدیمی سهرنگ افغانستان از فراز سفارت پایین آورده شد و پرچم سفید اداره طالبان برافراشته شد.
وزارت خارجه روسیه در بیانیهای این اقدام را زمینهساز «توسعه همکاریهای دوجانبه مفید در زمینههای مختلف» دانست و چشمانداز همکاری در بخشهای انرژی، حملونقل، کشاورزی و زیرساخت را بسیار قابلتوجه ارزیابی کرد.
همچنین مسکو اعلام کرد به حمایت از کابل در «تقویت امنیت منطقهای و مبارزه با تهدیدهای تروریسم و جرائم مواد مخدر» ادامه میدهد.
از دید مسکو، نزدیکی با اداره طالبان به منزله ایجاد یک «شراکت کامل» است که به اذعان معاون وزیر خارجه روسیه با پیشنهاد رئیسجمهور ولادیمیر پوتین مورد تصویب قرار گرفته است.
نزدیکی روسیه به اداره طالبان پس از خروج نیروهای آمریکایی در آگوست ۲۰۲۱ و تحکیم کنترل اداره طالبان بر افغانستان شدت یافت. در چند سال گذشته روابط دیپلماتیک، اقتصادی و امنیتی دو طرف گسترش یافته است.
در سال ۲۰۲۳ سفارت روسیه در کابل بازگشایی شد و روسیه بهتدریج طالبان را از فهرست گروههای ممنوعه خود خارج کرد؛ دادگاه عالی روسیه در آوریل ۲۰۲۵ این گروه را از لیست ممنوعه حذف کرد.
این تغییر موضع نشاندهنده آن بود که مسکو اداره طالبان را متحد بالقوهای تلقی میکند؛ بهویژه پس از حمله مرگبار دسامبر ۲۰۲۳ که در مسکو بیش از ۱۴۰ نفر کشته برجای گذاشت، اداره طالبان همکاریهای اطلاعاتی خود با روسیه را افزایش دادند و مسکو از عملکرد آنها خشنود بود.
مسکو همواره مخالف حضور نیروهای غربی در افغانستان بوده و در سال ۲۰۱۸ «فرمت مسکو» را برای مذاکرات افغانستان آغاز کرد تا نقش مستقل خود را تقویت کند. در نتیجه، همگرایی مسکو و اداره طالبان پیوند روشنی با رقابت ژئوپلیتیک مسکو و غرب داشت. به نظر میرسید روسیه با این اقدام میخواهد بار سنگین تحریمها و انزوای بینالمللی را به حداقل برساند و از طریق گسترش روابط با کشورهای منطقه و افغانستان، جایگاه سیاسی خود را تقویت کند.

تحلیلگران پیشبینی کردهاند کشورهایی مانند چین و برخی جمهوریهای آسیای مرکزی نیز ممکن است طی ماههای آینده مناسبات رسمی یا گستردهتری با اداره طالبان برقرار کنند. بهعنوان نمونه، چین پیشازاین سفیر اداره طالبان را پذیرش کرده و از تصمیم روسیه استقبال نموده است.
سخنگوی وزارت خارجه چین گفته است افغانستان نباید منزوی بماند و بر تعامل سازنده جامعه جهانی با کابل تأکید کرده است.
ازبکستان نیز در حاشیه نشست سران سازمان همکاری اقتصادی (اکو) با مقامات اداره طالبان دیدار کرد و از همکاری اقتصادی و امنیتی با آنها استقبال نمود. از این منظر، برخی تحلیلگران از گشوده شدن درهای جدید همکاریهای منطقهای مانند خطوط لوله انرژی یا پروژههای زیرساختی مشترک سخن میگویند.
گورکان دمیر، کارشناس بنیاد مطالعات ترکیه، در گفتوگو با تیآرتی فارسی میگوید تصمیم اخیر مسکو برای بهرسمیتشناختن اداره طالبان در افغانستان، نهتنها تعجببرانگیز نیست، بلکه از نظر زمانی، حتی اقدامی دیرهنگام به شمار میرود.
به گفته دمیر، این تصمیم را باید در بستر دو عامل کلیدی تحلیل کرد؛ ابتدا، تنگنای ژئوپلیتیکی روسیه پس از آغاز جنگ اوکراین در سال ۲۰۲۲ که به کاهش تدریجی حوزههای نفوذ این کشور در مناطق مختلف انجامیده است. او میگوید: از آفریقا تا سوریه، و حتی در روابط با گروه واگنر یا ایران در درگیری اخیر با اسرائیل، شاهد تضعیف جایگاه روسیه بودهایم. تنش اخیر میان باکو و مسکو نیز در همین چارچوب قابلتحلیل است.
عامل دوم، به روابط خاص و پیچیده در پیشینه روسیه و افغانستان بازمیگردد. دمیر با اشاره به سابقه اشغال افغانستان توسط اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۷۹ و اعلام طالبان بهعنوان گروه تروریستی در سال ۲۰۰۳ توسط فدراسیون روسیه، تأکید میکند: بااینحال، از سال ۲۰۱۸ دیدیم که هیئتهای طالبان و روسیه وارد گفتوگوهای مستقیم شدند. این روند به خروج طالبان از فهرست گروههای ممنوعه در آوریل ۲۰۲۵ انجامید و در نهایت، مسکو اداره طالبان را به رسمیت شناخت.
به باور این کارشناس، این روند نشاندهنده تلاشی حسابشده برای بازتعریف نفوذ روسیه در آسیای مرکزی و فراتر از آن است: روسیه که هماکنون در حال بازنگری در دکترین هستهای خود است، در حوزه دیپلماسی نیز به دنبال مسیرهای جدید خروج از انزواست. بهرسمیتشناختن اداره طالبان دقیقاً در همین چارچوب معنا پیدا میکند.
دمیر با اشاره به موقعیت راهبردی افغانستان در امتداد کریدور میانی، بر اهمیت این تصمیم در پیوند با ملاحظات اقتصادی، امنیتی و انرژی منطقهای تأکید دارد. او میافزاید که چین به همین سبب در این منطقه حضور چشمگیری دارد و گسترش روابط با افغانستان از نگاه مسکو، بخشی از رقابت در همین حوزه است.
در بخش دیگری از گفتوگو، گورکان دمیر به بررسی پیامدهای سیاسی این تصمیم میپردازد و معتقد است که بهرسمیتشناسی اداره طالبان میتواند آغازگر موجی از تغییرات در سطح منطقهای و حتی جهانی باشد.
او یادآوری میکند که پس از تسلط دوباره طالبان بر افغانستان در سال ۲۰۲۱، بسیاری از کشورهای غربی نمایندگیهای خود را تعطیل کردند، اما کشورهایی مانند چین، امارات متحده عربی و پاکستان همچنان به روابط خود با کابل ادامه دادند و حتی چین در سال ۲۰۲۳ یک سفیر رسمی به افغانستان اعزام کرد.
دمیر با تأکید بر نفوذ سیاسی روسیه بر کشورهایی مانند بلاروس، میگوید: ممکن است شاهد بهرسمیتشناسی اداره طالبان از سوی این کشورها باشیم. همچنین، برخی کشورهای آفریقایی که همچنان در حوزه نفوذ روسیه قرار دارند، نیز ممکن است این مسیر را در پیش بگیرند.
او با اشاره به تمایلات عملی برخی کشورهای منطقه برای همکاری اقتصادی و امنیتی با اداره طالبان، از امکان شکلگیری پیوندهای تازه منطقهای سخن میگوید: نیازهای مشترک در حوزههای مبارزه با تروریسم، تجارت و انرژی، برخی کشورها را به سمت تعامل رسمی با اداره طالبان سوق میدهد.
به باور این کارشناس، حتی کشورهای غربی نیز ممکن است در آینده نزدیک به این مسیر بپیوندند. او به نمونه آلمان اشاره میکند که در موضوع بازگشت پناهجویان افغان، لزوم گفتوگو با اداره طالبان را مطرح کرده بود و میگوید واقعیت این است که تعامل مستقیم با طالبان، میتواند توافقات را مؤثرتر و پایدارتر کند. در غیر اینصورت، این خلأ را قدرتهای رقیب پر و یا مختل خواهند کرد.
دمیر همچنین به پیوند این موضوع با تحولات ژئوپلیتیکی گستردهتری همچون جنگ روسیه و اوکراین و همچنین تنش بین ایران و اسرائیل اشاره میکند: در مسیر شمالی کریدور میانی، جنگ اوکراین حوزههای نفوذ را بهشدت متزلزل کرده و در جنوب نیز حملات اخیر اسرائیل به غزه و تهدیدات منطقهای، اوضاع را بحرانی کردهاند. در این میان، افغانستان در مرکز این کریدور قرار دارد و نقش آن در بازتعریف موازنهها پررنگتر شده است.
او در پایان، حتی احتمال گفتوگوی آمریکا با طالبان را بعید نمیداند و با اشاره به شخصیت دونالد ترامپ میگوید که در فضای امروز که تصمیمات غیرمنتظره از سوی واشنگتن نیز دورازذهن نیست، اگر ایالات متحده نیز وارد تعامل با طالبان شود، جای تعجب نخواهد بود.
سیبل بلبل پهلوان، کارشناس بنیاد مطالعات ترکیه، در گفتوگو با تیآرتی فارسی معتقد است تصمیم روسیه برای بهرسمیتشناختن اداره طالبان در افغانستان، اقدامی صرفاً دوجانبه نیست، بلکه گامی راهبردی در راستای بازسازی نظم ژئوپلیتیکی پس از عقبنشینی آمریکا از منطقه است.
به گفته سیبل، این تصمیم از منظر هر دو طرف ــ مسکو و اداره طالبان ــ دارای ابعاد معناداری است. از نگاه روسیه، این اقدام نتیجه یک نگاه واقعگرایانه و سیاسی به وضعیت کنونی افغانستان است؛ چراکه به باور مسکو، اداره طالبان بازیگری است که عملاً کنترل کشور را در اختیار دارد و تعامل مستقیم با آن، ضرورتی برای ثبات منطقهای محسوب میشود.
او توضیح میدهد: روسیه مدتهاست اداره طالبان را به صورت دفاکتو (عملاً) به رسمیت شناخته بود. اکنون با رسمیتبخشی دژوره (حقوقی و قانونی)، این وضعیت را تثبیت کرده است. برای کرملین، برقراری رابطه دیپلماتیک با اداره طالبان، بهعنوان طرف مشروع، یک گام الزامی در مسیر ایجاد توازن جدید در منطقه پس از خروج آمریکا است.
سیبل همچنین به تلاشهای روسیه برای ایجاد بلوک ضد غربی اشاره میکند و میگوید: روسیه خروج آمریکا و ناتو از افغانستان در سال ۲۰۲۱ را نشانهای از ضعف استراتژیک غرب دانست و در صدد پر کردن این خلأ با همراهی چین، ایران و کشورهای آسیای مرکزی برآمد.
وی همچنین ابعاد امنیتی این تصمیم را برجسته میداند و میافزاید که کنترل اداره طالبان بر افغانستان، در مرزهای جنوبی روسیه و کشورهای همپیمان آن مانند تاجیکستان و ازبکستان، نگرانیهایی امنیتی ایجاد کرده است. گروههای تندرو در منطقه تهدیدی مستقیم تلقی میشوند و به نظر میرسد مسکو در ازای بهرسمیتشناسی، خواهان تعهد اداره طالبان برای مقابله با این تهدیدات شده باشد.
از سوی دیگر، این تصمیم از منظر اقتصادی نیز برای روسیه حائز اهمیت است. سیبل بر نقش معادن افغانستان، پروژههای زیرساختی و مسیرهای عبوری انرژی تأکید میکند و میگوید: روسیه تمایل دارد در پروژههایی مانند ابتکار کمربند و جاده چین مشارکت فعال داشته باشد و افغانستان نقطه اتصال کلیدی در این مسیر است.
به باور او، این تصمیم برای اداره طالبان نیز نقطه عطفی جدی است؛ چراکه با وجود حضور طالبان در قدرت از سال ۲۰۲۱، مشروعیت بینالمللی این گروه تاکنون محدود باقی مانده بود. سیبل میگوید: بهرسمیتشناسی از سوی کشوری مانند روسیه که عضو دائم شورای امنیت است، میتواند جایگاه بینالمللی اداره طالبان را ارتقا دهد و مسیر دریافت کمکهای اقتصادی، سرمایهگذاری و همکاریهای زیرساختی را هموار کند.
به گفته این کارشناس، اداره طالبان در گفتوگوهای اخیر با روسیه، بیش از همه بر همکاری در حوزههای اقتصادی، غذایی و انرژی متمرکز بوده است. از این منظر، اداره طالبان نیز در حال یافتن جایگزینی برای انزوای ناشی از قطع روابط با غرب است: طالبان که با آمریکا و اروپا روابط تیرهای دارد، اکنون به دنبال ایجاد اتحاد با چین، روسیه، ایران و پاکستان است. این حرکت، بخشی از آن روند است.
سیبل در ادامه میگوید که این اقدام حتی میتواند جایگاه اداره طالبان را در جهان اسلام بهعنوان یک بازیگر مشروع تقویت کند و مسیر بهرسمیتشناسی توسط برخی کشورهای عربی خلیج را نیز هموار سازد.
در بخش دیگری از گفتوگو، سیبل به بررسی تأثیرات سیاسی این تحول میپردازد و معتقد است تصمیم روسیه دارای پیامدهایی در سه سطح بینالمللی، منطقهای و داخلی است.
در سطح جهانی، او این اقدام را بهعنوان تضعیف سیاست انزوای افغانستان از سوی غرب تحلیل میکند: به رسمیت شناختن اداره طالبان از سوی روسیه، ممکن است مسیر را برای اقدامات مشابه از سوی کشورهایی چون چین، ایران و پاکستان باز کند. این تحول میتواند به شکست سیاستهای اعمالشده از سوی آمریکا در افغانستان بینجامد.
همچنین به گفته این کارشناس، این موضوع میتواند بحران نمایندگی افغانستان در سازمان ملل را تشدید کند؛ چراکه سازمان ملل هنوز اداره طالبان را بهعنوان دولت رسمی افغانستان به رسمیت نمیشناسد. از نظر او، این اقدام میتواند باعث نقض تحریمهای بینالمللی و تضعیف چارچوبهای فعلی حقوق بینالملل شود.
در سطح منطقهای، سیبل از احتمال بروز شکافهای جدید میان قدرتهای منطقهای مانند پاکستان و هند سخن میگوید و میافزاید: افزایش همگرایی میان روسیه، چین و اداره طالبان میتواند به موازنههای جدید در آسیای میانه و جنوبی منجر شود.
در سطح ملی، او هشدار میدهد که بهرسمیتشناسی اداره طالبان میتواند موجب نگرانی کشورهایی مانند تاجیکستان، ترکمنستان و ازبکستان شود؛ چراکه این کشورها نسبت به سیاستهای داخلی و رویکردهای ایدئولوژیک اداره طالبان نگراناند و چنین اقدامی ممکن است خطر نفوذ فرهنگی و سیاسی اداره طالبان را افزایش دهد.
سیبل همچنین بر تأثیرات اجتماعی و حقوق بشری این اقدام تأکید میکند و میگوید: با وجود بهرسمیتشناسی، نگرانیها درباره مسائل حقوق زنان، آموزش و آزادیهای مدنی همچنان پابرجاست و جامعه جهانی این مسائل را با حساسیت دنبال میکند.
او در پایان مجدداً مسائل و بیانات خود را جمعبندی میکند و با تأکید بر اثرگذاری این تحول بر موازنه قدرت در جهان اسلام، خاطرنشان میکند: کشورهایی مانند سوریه، عربستان و مصر هنوز اداره طالبان را به رسمیت نشناختهاند، اما اقدام روسیه میتواند بر تصمیم این کشورها تأثیرگذار باشد.
به اعتقاد سیبل، این فقط یک تحول دیپلماتیک دوجانبه نیست، بلکه گامی در مسیر شکلدادن به نظم جدید در آسیای میانه و منطقه پس از آمریکا است. همچنین با استراتژی روسیه برای چرخش به شرق و مقابله با انزوای جهانیاش، ارتباط مستقیم دارد. برای اداره طالبان نیز این تصمیم بهمنزله کسب مشروعیت بینالمللی و یافتن نسخهای برای رهایی اقتصادی است.
عصمت خراسانلی، متخصص مسائل ایران و افغانستان در بنیاد ستا، در گفتوگو با تیآرتی فارسی تأکید میکند که تصمیم اخیر مسکو برای بهرسمیتشناختن اداره طالبان، ریشه در موقعیت راهبردی افغانستان و تحولات چندلایه امنیتی و ژئوپلیتیکی منطقه دارد.
او با اشاره به جایگاه خاص افغانستان در معادلات بینالمللی میگوید که افغانستان در نقطهای قرار دارد که مسیرهای نفوذ قدرتهای جهانی در آن تقاطع میکنند؛ هممرز با چین، هممرز با ایران و مجاور کشورهای آسیای مرکزی که روسیه آنها را حوزه نفوذ سنتی خود میداند. از منظر نظریههایی چون ریملند مککیندر، این منطقه یکی از گرهگاههای اصلی قدرت جهانی است.
خراسانلی با مروری بر وقایع پس از بازگشت اداره طالبان به قدرت در پانزدهم اوت ۲۰۲۱، خاطرنشان میکند که در همان ابتدا نیز این رقابتها و حساسیتها وجود داشت. چین تلاش کرد با اداره طالبان وارد تعامل اقتصادی شود، اما حملات به مهندسان چینی و سپس به سفارت روسیه در کابل نشان داد که هنوز تعادل بینالمللی در افغانستان شکل نگرفته بود. اما اکنون، با گذشت حدود چهار سال، بهنظر میرسد این تعادل تا حدی برقرار شده است و مسکو با اتکا به آن، تصمیم به شناسایی رسمی اداره طالبان گرفته است.
بهگفته این تحلیلگر، نگرانی امنیتی روسیه از فعالیت گروههایی چون داعش و گروههای تندرویی در ازبکستان، یکی از انگیزههای اصلی مسکو برای تقویت رابطه رسمی با اداره طالبان بوده است و روسیه از مدتها پیش اعلام کرده که داعش به طور هدفمند از سوریه و عراق به افغانستان منتقل شده است. امروز، نهتنها آسیای میانه، بلکه خود روسیه نیز هدف حملات داعش قرار گرفته است. بنابراین، همکاری رسمی با اداره طالبان از منظر کرملین ابزاری برای کنترل تهدیدات بالقوه بهحساب میآید.
او همچنین با اشاره به راهبرد کلان روسیه برای بازآرایی نظم سیاسی جهانی میگوید: بر اساس گفتمان سیاسی فعلی در مسکو، ما در آستانه شکلگیری نظم جدیدی هستیم و روسیه تلاش میکند اداره طالبان را در این صفحهآرایی جدید سیاسی، در کنار خود قرار دهد.
در ادامه گفتوگو، عصمت خراسانلی به بررسی پیامدهای شناسایی اداره طالبان از سوی روسیه میپردازد و معتقد است این تصمیم میتواند هم فرصتی برای ثبات نسبی و هم عاملی برای تشدید ناامنی در افغانستان باشد.
بهگفته او، درصورتیکه تعادل تازهای در افغانستان ایجاد نشده باشد و برخی بازیگران منطقهای یا فرامنطقهای منافع خود را در خطر ببینند، احتمال بازگشت گروههایی مانند داعش خراسان به عرصه حملات تروریستی وجود دارد.
درعینحال، او به این نکته اشاره میکند که شناسایی اداره طالبان توسط یک قدرت جهانی؛ مانند روسیه، میتواند برای برخی دیگر از کشورها نیز انگیزه ایجاد کند تا رویکرد مشابهی در پیش بگیرند. خراسانلی میگوید: کشورهایی مانند پاکستان، ایران، ازبکستان و امارات متحده عربی که پیشتر روابط نزدیکی با اداره طالبان داشتهاند، ممکن است پس از این اقدام مسکو، تصمیم به شناسایی رسمی طالبان بگیرند.
او درباره موضع چین، تحلیلی محتاطانه ارائه میدهد و میگوید درحالیکه چین در آغاز، گامهایی برای تعامل با اداره طالبان برداشت، اما همچنان سطح روابط را در حد کنسولگری نگه داشته است. پکن در معادلات جهانی بسیار محتاطانه عمل میکند و نمیخواهد با شناسایی رسمی اداره طالبان، خود را در معرض خطر تحریمها یا تنشهای بینالمللی قرار دهد؛ بنابراین، احتمال پیوستن فوری چین به این روند ضعیف است.
وی در پایان تأکید میکند که برخی از کشورهایی که پیشتر به روابط نزدیک با اداره طالبان شناخته میشوند، ممکن است در ادامه مسیر، با الگوگرفتن از تصمیم مسکو، به روسیه بپیوندند و اداره طالبان را به رسمیت بشناسند.
بنا به تحلیل کارشناسان، تصمیم روسیه برای بهرسمیتشناختن اداره طالبان، بازتابی از واقعگرایی سیاسی مسکو در قبال تحولات میدانی افغانستان و بخشی از تلاشهای آن برای بازتعریف نقش منطقهای خود در چارچوب نظم جهانی در حال تغییر ارزیابی میشود.
تحلیلگران معتقدند این تصمیم با اهداف امنیتی، ژئوپلیتیکی و اقتصادی روسیه گره خورده و میتواند زمینهساز روابط رسمی سایر کشورها با اداره طالبان شود. در مقابل، نگرانیهایی نیز از سوی کارشناسان درباره تبعات این اقدام برای وضعیت حقوق بشر در افغانستان، پیامدهای احتمالی در حوزه نمایندگیهای رسمی در سازمان ملل و بازتعریف معادلات در آسیای مرکزی و جهان اسلام مطرح شده است. به نظر میرسد این روند، آغازگر مرحلهای تازه در موقعیت بینالمللی اداره طالبان باشد.